Tuesday, September 27, 2005

 

بابا این عکسه چی شد؟


Monday, September 26, 2005

 

روزهای اول مهر

سلام
این روزها کم کم دانشگاهها باز شده و کلاسها تشکیل می شود .درست 20 سال پیش در چنین روزهایی اینجانب سوار مینی بوسهای خط امام حسین انقلاب شده و با دادن 20 ریال کرایه جلو سردر دانشگاه تهران پیاده شده و با هزار شوق و آرزو از زیر این سردر جادویی !!!رد شده و به سمت دانشکده علوم با آن درهای بزرگش روان شدم .در بدو ورود دوست و همکلاسی و شاگرد اول کلاسمان در دبیرستان کمال بهروز دلاور را دیدم که او هم زمین شناسی قبول شده بود و من راستش را بخواهید از اینکه مثل شاگرد اول کلاس زمین شناسی قبول شده بودم احساس غرور می کردم!!!!بابا شوخی نبود دانشگاه تهران بود.خیلی ها آرزوی قبولی در این دانشگاه را داشتند و جالب است بدانید که در اداره ما کسانی که از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شده باشند در ارزشیابی ارتقا 10 امتیاز بیشتر از دانشگاههای دیگر دارند.!!آری ما با رتبه 3500 پزشکی و 560 زمین شناسی در حالیکه از 12 حق انتخاب رشته 11 تا زمین شناسی انتخاب کرده بودم در دومین انتخاب که زمین شناسی دانشگاه تهران بود پذیرفته شدم.اردوی آشنایی با همکلاسی ها باعث شد که از همان روزهای اول دوستان خودم را انتخاب کرده که تقریبا بغیر از بهروز دلاور بقیه بچه شهرستان بودند و انصافا بچه های بسیار با معرفت که هنوز با برخی از آنها ارتباط دارم.راستش را بخواهید بچه تهرونی آن دوره زمین شناسی خسلی کم بودند و آنهایی که بودند از همون اول خودشان از ما جدا کردند و این مرز تقریبا تا آخر تحصیل حفظ شد.بهرحال باید اعتراف کنم جو دانشگاه عجیب ما را گرفته بود اصلا قابل مقایسه با دبیرستان نبود .این بود که ما تقریبا از صبح که می آمدیم دانشگاه تا بعد از ظهر در راهرو و کلاس و زیرزمین معروف دانشکه و کتابخانه مرکزی با آن .سالنهای بزرگش می پلیکیدیم و بعد هم تازه با بچه ها به خوابگاه و پارک لاله و ... می رفتیم عکسی که اینجا می گذارم کلاس 202 گروه زمین شناسی است با بچه های ورودی 64.

 

دکتر بازرگانی - استاد زمین شناسی اقتصادی

از استادان ما که خیلی جدی و سر سخت به کارش می پرداخت و در زمان ما بازدیدهای جالبی هم برگزار می کرد، دکتر بازرگانی - کمال الدین بازرگانی گیلانی - بود . مردی که به کار خودش عشق می ورزید و بسیار برای آن زحمت می کشید و هنوز هم می کشد. لیسانسه دانشکده علوم در رشته زمین شناسی در دهه پنجاه، و دکتر از دانشگاه هایدلبرگ آلمان، دکتر بازرگانی آزمایشگاه زمین شناسی اقتصادی فوق العاده جالبی برای گروه زمین شناسی درست کرد. البته شنیده ام که در سالهای دهه هفتاد دیگر دانشجویان را به بازدید نمی برد. شاید دلیلش این است که دیگر حوصله چنین کاری را به دلیل نا ملایماتی که با آن مواجه شده از دست داده باشد. به هر حال وقتی می خواست ما را به بازدید از معدن ببرد اول جزوه ای از مشخصات آن معدن و ویژگیهای زمین شناسی آن آماده می کرد . بعد در محل معدن نیز مدام از ما سوال و جواب می کرد تا مطمئن شود که خوب یاد گرفته ایم. در راه بازگشت از معدن -ما به بازدید معدن خاک نسوز آباده و سرب و روی ایرانکوه اصفهان درآبانماه 68 رفته بودبم - به ما گفت که بعد از بازگشت باید برای تمام نمونه هائی که برداشته ایم مشخصات داشته باشیم. ما هم که کلی نمونه برداشته بودیم بدون اینکه یادداشت کنیم که از کجا برداشته ایم و اصلا چی هست و چرا برداشته ایم!!! رفتیم انتهای مینی بوس با چند نفر دیگر از همکلاسی ها نشستیم و هر چی نمونه بدون مشخصات بود بیرون انداختیم! خلاصه در مسیر بازگشت از شر نمونه های بدون مشخصات خلاص شدیم! بعد از رسیدن به تهران دفترچه های یادداشت فیلد ما را گرفت و برد منزل مطالعه کرد و به هر یک از آنها نمره هم داد! عجب حوصله ای داشت این دکتر بازرگانی! به هر حال کی از او خاطره خوب دارم و امیدوارم که دانشگاه تهران از وجودش استفاده مناسبی ببرد.
مهدی زارع

Sunday, September 25, 2005

 

شادروان مهندس علی حریری

علی حریری، هم دوره ای من ، ورودی سال 65 دانشکده علوم بود. او بسیار دوست داشتنی و انسانی خلاق و علاقه مند به امور هنری نیز بود. نویسنده چند نمایشنامه که در تالار های مهم شهر اجرا هم داشتند، زمین شناسی خوب که در سازمان زمین شناسی مشغول به کار شد و در دانشگاه آزاد نیز درس می داد، و کاندیدای نمایندگی دور ششم مجلس از حوزه تهران. همه اینها نشان می دهد که چه ظرفیت بالائی برای فعالیتهای اجتماعی داشت. فوق لیسانس خود را در پترولوژی از دانشگاه شهید بهشتی گرفت و تا آنجا که می دانم دانشجوی دکتری زمین شناسی در دانشگاه آزاد نیز بود. او در یکی از روزهای آخر شهریور 79 در هنگام ماموریت از سوی سازمان زمین شناسی کشور در استان کردستان در اثر چپ کردن خودرو به شدت زخمی شد و در همین روزهای ابتدای پائیز سال 79 به دلیل شدت جراحات وارده جان باخت. پس این روزها ما در پنجمین سالروز در گذشتش هستیم. روحش شاد و یادش بخیر که بسیار پسر نازنینی بود و در راه مطالعات زمین شناسی در ایران جان باخت. یک پسر هم داشت که الان باید حدودا هشت ساله باشد. می گردم ببینم که اگر عکسهایش را پیدا کردم روی همین صفحه می گذارم.
مهدی زارع

Saturday, September 24, 2005

 

یار دبستانی من

این شعر به یاد ماندنی را به دوستان و هم کلاسی های سابق در دانشکده علوم دانشگاه تهران تقدیم می کنیم.
خواننده:فریدون فروغی
ترانه سرا : منصور تهرانی
آهنگساز:منصور تهرانی
یار دبستانی من
با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما
بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو
رو تن این تخته سیاه
ترکه بیداد و ستم
مونده هنوز رو تن ما
دشت بی فرهنگی ما
هرزه تموم علفاش
خوب اگه خوب بد اگه بد
مرده دلای آدماش
دست من و تو باید این
پرده ها رو پاره کنه
کی میتونه جز من و تو
درد ما رو چاره کنه
یار دبستانی من
با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما
بغض من و آه منی

Saturday, September 17, 2005

 

پس عکسهایم چه شد؟




آقا ما نفهمیدیم این بلاگر با عکسهای ما چه کرد،این اسنت که دوباره سعی می کنیم.

 

عکسها و خاطره ها

اول از همه دیروز 25 شهریور بود سالگرد زمین لرزه فاجعه آمیز طبس در سال 57 که شهر طبس را که یکی از زیباترین شهرهای کویر مرکزی ایران بود با خاک یکسان کرد و به قولی بیش از 20000 نفر از ساکنان این شهر و روستاههای پیرامون آن را کشت .به روان پاک درگذشتگان این زمین لرزه درود می فرستم .راستش من یکبار بیشتر به طبس سفر نکردهام آنهم برای جایگزینی دستگاه شتابنگار دیجیتال بجای دستگاه آنالوگ آن شهر بود و با صحبتهایی که با مردم داشتم دیدم که هنوز خاطره تلخ آن شب شوم با طبسیان است و فکر می کنم نسل های بعدی نیز با شنیدن خاطرات پدر و مادر ها خاطره این زمین لرزه را همواره با خود داشته باشند.بگذریم آنقدر در این 15 سال که در کار زلزله هستم ویرانی و غم و اندوه در جای جای این کشور بزرگ دیده ام که گاه با خود فکر می کنم این هم شغل است که ما انتخاب کرده ایم...،اما بعد از این جملات در باره زمین لرزه طبس می خواهم امروز عکسهایی از سفر خاطره انگیزمان با دکتر سیروس زرعیان استاد بزرگ دانشگاه تهران به همدان را برای شما قرار دهم در این عکسها بچه های سال 64 و 65 دانشکده حضور دارند ،دوستانی که هنوز برخی از آنها را می بینیم و برخی نیز در هیاهوی جامعه ما از آنها بی خبریم،امید دارم با این وبلاگ خبری از آنها بدست آوریم.یک سفارش به دانشجویان فعلی دارم که یادتون نره تا می تونید عکس بیندازید بخصوص در سفرهای گروهی ،خوشبختانه الان وضع دانشجوها خوب شده و همه دوربین دیجیتال دارند،زمان ما دیجیتال کجا بود!!در این عکسها برخی چهره های آشنا است مثلاً این دکتر زارع خودمان!در ضمن در یکی از عکسها یک خروس می بینید که ساعتچی می گفت خریده!!!! راست و دروغش با خودش
اسماعیل فرزانگان!!

Thursday, September 15, 2005

 

لزوم بازنگری در درسهای زمین شناسی

امروز می خواهم به مساله ای به پردازم که شاید کمی جنبه غیر خاطره ای داشته باشد ولی به هر حال به فارغ اتحصیلان - و دانشجویان - زمین شناسی مربوط است. آن مساله این است که
درسهای رشته زمین شناسی و مهندسی معدن- که من در سالهای اخیر به دلیل تدریس به دانشجویان مهندسی معدن با مسائلش آشنا هستم - عمدتا درزمان انقلاب فرهنگی در حدود بیست و پنج سال قبل تنظیم شده است. بنابر این در بهترین حالت این درسها با توجه نیاز های ربع قرن پیش تنظیم شده است. مساله این است که درسهائی که هم اکنون به دانشجویان ارائه می شود به غیر ازدرسهای پایه، نیازهای امروزه در محیط علمی و فنی را تامین نمی کند.این موضوع را می توانم در قالب بند های زیر دسته بندی و بیان نمایم:
اول اینکه: نیاز های دنیای امروز - حتی در کشور ما که به عنوان کشور در حال توسعه محسوب میشود - به سمت توجه به خطرهای طبیعی، محیط زیست، آلودگی و آشنائی با علوم و رشته های مرتبط به علوم زمین تمایل یافته است. درسهائی که امروزه در گروه های زمین شناسی و معدن ارائه می شود اساسا به نکات یاد شده بی تفاوت است و صرفا بعضی از استادان به ابتکارشخصی خویش تلاش می کنند تا در غالب محتوی همین درسهای موجود مواد مورد نیاز و آیتم های مدرن را تدریس کنند. این موضوع همواره فضائی دوگانه در کلاس فراهم می کند. به این معنی که از طرفی استاد مجبور است تا محتوی کلاسیک درس قدیمی را تماما ارائه کند و از طرف دیگر نگران آن باشد که مباحث جدید ناقص و ابتر نماند!. به هر حال تا موقعی که اصلاح اساسی در فهرست و محتوی دروس یاد شده به عمل نیاید همین فضای یاد شده ادامه خواهد یافت.
دوم اینکه: تکنیک های جدید مثل استفاده از جی . آی . اس . و یا تکنیکهای استفاده ، پردازش و تحلیل عکسهای دیجیتال ماهواره ای و رادار هم اکنون بسیار برای فارغ التحصیلان علوم زمین مورد نیاز است. چنین تکنیک هائی امروزه برای دانشجویان تدریس نمی شود و اگر کسی به چنین تکنیک هائی احساس نیاز کندباید به کلاسهای خاصی تخصصی - معمولا خصوصی و فوق برنامه- برود که البته مدت زمان و محتوی انها برای دانشجویان و متخصصان علوم زمین تنظیم نشده است.
سوم اینکه: امروزه یکی از نیازهای مهم برای استفاده و کاربرد علوم زمین نگاهی چند رشته ای و چند جانبه به مسائل فنی است. به این منظورلازم است تا اولا نحوه این نگاه چندجانبه نگر ودر ثانی فهم اولیه در مورد آنها به دانشجویان آموزش داده شود. مثلا در مورد براورد خطر و پهنه بندی بلایای طبیعی لازم است تا نگاه محقق علاوه بر مسائل بنیادی علوم زمین، به مسائل زیست محیطی، جمعیت، اقتصاد منطقه و اولویتهای توسعه محلی و منطقه ای در ناحیه مورد مطالعه و در نهایت الویتهای خطرپذیری در منطقه طوری باشد که بتواند با وزن دهی و امتیاز دهی به هر یک از عوامل مهم به یک جمع بندی در مورد خطر پذیری و ریسک در منطقه مذبور برسد. محتوای آموزشی امروزه معمولا چنین بینشی را در فارغ التحصیلان ایجاد نمی کند.
به نظرم با وجود هیئت امنا به ویژه در دانشگاههای بزرگ می توان فضای بیشتر با آزادی عمل گسترده برای گروههای تخصصی ایجاد کرد تا به تغییر محتوایی و حتی عنوانهای دروس بپردازند.
درسهای زمین شناسی که هم اکنون تدریس می شود چنین نیازهائی را تامین نمی کنند.
در دانشکده علوم دانشگاه تهران که ما درس خواندیم به دلیل اینکه اولین گروه زمین شناسی در ایران بودیم بسیاری از دروس توسط استادان خودمان مطرح و به تصویب رسیده بود و بعدا در محتوای دورس تخصصی سایر دانشگاهه و ستاد انقلاب فرهنگی نیز گنجانده شده بود. همین روند باید ادامه می یافت که پس از ربع قرن هنوز تحول مهمی در آن احساس نمی شود. حتی در بعضی موارد درسهای پایه و حساسی که قبلا در برنامه آموزشی بوده اند به باور من بی دلیل حذف هم شده اند! یعنی اصلاحات در جهت منفی!. مثالی که به خاطرم می آید آن است که مثلا درس چینه شناسی ایران که به پیشنهاد استادم آقای دکتر خسرو تهرانی به محتوای دروس زمین شناسی - در ابتدا در گروه زمین شناسی دانشکده علوم و سپس در تمام گروههای زمین شناسی در تمام ایران -دراوائل دهه پنجاه شمسی اضافه شده بود در سالهای اخیر از درسهای لیسانس زمین شناسی حذف شده است! در حالی که کدام زمین شناسی است که بدون اطلاع از چنین شاخه پایه و تخصصی مهمی بتواند درایران کار زمین شناسی کند! به هر حال این بحث را بعدا نیز ادامه می دهم.
مهدی زارع

Wednesday, September 14, 2005

 

خاطره نویسی فارغ التحصیلان زمین شناسی دانشگاه تهران

با لاخره این موج خاطره نویسی بچه های فارغ التحصیل زمین شناسی دانشگاه تهران را هم گرفت و الان می دیدم که نیک آهنگ کوثر - دوست روزنامه نگار ما که در کانادا مقیم است هم در یگ وبلاگ اختصاصی برای نوشتن خاطراتش از گروه زمین شناسی دانشگاه تهران و آنچه از آن دوران تحصیل به یاد می آورد اقدام کرده که اقدام مبارکی است. آدرس آن وبلاگ هم که به کار این وب لاگ مربوط است عبارت است از:
http://nicksick.blogspot.com/
به هر حال فکر کنم اگه دوستان دیگر هم به این حرکت همگانی نوشتن بپردازند کار جالبی خواهد شد.
مهدی زارع

Tuesday, September 13, 2005

 

آهای بچه های زمین شناسی دانشگاه تهران

آقا این که نمی شود که فقط دکتر زارع و من در این وبلاگ مطلب بنویسیم و بقیه هیچی ،یا الله تکانی بخودتان بدهید با توام فرهاد،آقای احمد علی یک چیزی بنویس ،اونایی که در گرد هم آیی ها شرکت می کنید و از خاطراتتان می گوییدیک چیزی بنویسید از استادها بنویسید از دکتر مهرداد و دکتر بیژن و دکتر بازرگانی و بقیه از کتابخانه ،از سرپرستی و مسئولین خوبش خانم مهرینفر و خانم عدالت ،از گروه شیمی و دانشجویانش!!!!از آموزش و آقای اورعی مسئولش که پارسال که دنبال مدارک لیسانس بودم دیدمش که شده مسئول روابط عمومی و چقدر خوشحال شدم از دیدنش!از دکتر نجات استاد شیمی تجزیه بنویسید که چه دست به نمره بدی داشت و به من داده بود 625/9 مثبت!!!!و وقتی من از وی پرسیدم که دکتر جان 625/9 درست،این مثبت قضیه اش چیه؟وجواب اینکه :این را گذاشتم تا ببینم به تو نمره بدم یا نه و من پرسیدم که دکتر حالا به من نمره می دهید یا خیر؟و جواب اینکه نه خیر به تو نمره نمیدهم،چرا دکتر جان؟آخه آدم خونسردی هستی و من از آدمای خونسرد بدم می آید!!!و دیدنی بود قیافه من که با دست و پای آویزان از اتاق دکتر خارج شدم و فردین بوستانی (حالا دکتر فردین بوستانی)را واسطه قرار دادم که :جون مادرت فردین تو شیرازی هستی برو به این دکتر بگو که نمره من را بدهد و فردین که وسلطت کرد کار بدتر از قبل شد. ما ناامیدتر از همیشه که افتادیم دیگه تا روزی که لیست ها را رد کردند و دیدم که دکتر نجات به من 10 داده است!!!!ومن چقدر .خوشحال شدم آنروز
اسماعیل فرزانگان

 

فارغ التحصیلی مجدد بعد از 16 سال

دیروز 21 شهریور بالاخره از تز فوق لیسانس خودم که راجع به زمین لرزه بم بود دفاع کردم .16 سال پیش که از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شدم خیلی دوست داشتم که ادامه تحصیل بدهم ولی یک تصادف کوچک (البته برای من ،نه پدرم که ماشینش را چپ کردم)درست یادم است در اسفند ماه سال 68 در نزدیکی پلهای فجر امروز که آنموقع هنوز ساخته نشده بود ماشین روی یخ لیز خورد وما که رانندگیمون هنوز آنقدر خوب نبود کنترل ماشین را از دست داده و....،این شد که از امتحان جا موندیم و بعد هم دلسردی ناشی از آن و سربازی و بعد از سربازی خم کار و ازدواج و...باعث شد که حسابی فکر ادامه تحصیل از کله ما بیرون رود،اما بعد از 15 سال از تمام شدن لیسانس دوباره این ادامه تحصیل مثل خوره به جان ما افتاد ویک روز دیدیم که بله دانشگاه آزاد و رشته تکتونیک (که خود این دانشگاه آزاد ماجرایی دارد بسیار طولانی و با مزه که شاید در فرصتی دیگر به آن بپردازم)بماند نشستن در کنر جوانان 24 یا 25 ساله پر شور و نشاط دوباره حال و هوای دانشجویی را در ما زنده کرد و شدیم همان اسماعیل خرخون دوره لیسانس که بعضی شبها تا صبح درس می خواندیم و در این هیر وویر فرزند دوم ما هم به دنیا آمد و حسابی نور علی نور شدو روزهایی که هم من و هم همسرم که آنهم در دانشگاه آزاد مشغول ادامه تحصیل بود و هم دختر بزرگم سارا،هرسه با هم امتحان داشتیم خیلی بامزه بود بخصوص رقابت من و عیال در نمره آوردن .بگذریم ،دیروز در حضور دوستان خوبم از اداره و دانشگاه و دکتر قرشی که راهنمام بود و دکتر زارع عزیز که مشاور بود ودکتر عکاشه داور ما از تز بخوبی دفاع کرده و تمام شد دو سال درس خواندن در دانشگاه آزاد و شاید در آینده دوباره شروع کردیم به درس خواندن تا ببینیم چه می شود.من این دکتر زارع را خیلی دوست دارم هیچ یادم نمی رود آن سال 65 که مهدی زارع که تقریبا همان موقع هم همین تیپ بود و آمده بود دانشکده وبا چه شور و علاقه ای از زمین شناسی حرف می زد و ما با خود می گفتیم که بگذار زمین شناسی فیزیکی و ..بگذران تا ببینیم باز اینطوری از زمین شناسی تعریف می کند و لی دیدیم که بابا این پوست کلفت تر از این حرفاست که با دیدن و شنیدن درس دادن بعضی از استادا از میدان در برود...و این بود که مهدی زارع همچنان ثابت قدم در راه زمین شناسی قدم برداشت تا شد دکتر زارع و منم از خدا خواسته مشاور پایان نامه ام قرارش دادم و البته او هم لطف کرد وقبول کرد و ما را سپاسگزار خود،انشا الله که تیم محبوبش بتونه بعد از چند سال درجازدن امسال قهرمان بشه...... ،

Monday, September 12, 2005

 

آقای فرزانگان از تز خود دفاع کرد

امروزآقای فرزانگان - ورودی سال 64 دانشکده علوم - از تز فوق لیسانس خود در دانشگاه آزاد واحد شمال تهران دفاع کرد. این اسماعیل ما از همان زمان دانشکده هر جا می رفت یک هیات همراه دنبالش بودند!، امروز هم یک هیئت ایشان را از محل کارش در مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن همراهی میکرد!. تز فوق لیسانس روی مطالعات لرزه زمینساخت و جنبش شدید زمین در زلزله بم بود که با راهنمائی دکتر قرشی انجام شده بود. من هم به عنوان رفیق مهندس فرزانگان مشاور این پایان نامه بودم. به هر حال با درجه عالی دفاع کرد و همه او را تشویق کردیم که دکترایش را هم بگیرد. خودش که می گوید نیاز به چند پیش نیاز دارد تا شروع کند! اگه خواست خودش پیش نیازهایش را توضیح می دهد. ... به هر حال دانشجو می خواهید ببینید برید اسماعیل ما رو ببینید که الان هم که سن و سالی ازش گذشته! هنوز از درس خوندن دست بر نمی داره
مهدی زارع

Sunday, September 11, 2005

 

زیرزمین و طبقه اول دانشکده علوم- محل آزمایشگاههای گروه زمین شناسی

حالا تعجب می کنید چرا همه جارا ول کرده ام رفتم سراغ زیر زمین دانشکده علوم! به هر حال از زیر ساختمان شروع کنیم بیائیم بالا بهتره! محل آزمایشگاهها در زیرزمین بود و فکر کنم هنوز بیشتر آزمایشگاهها اونجا باشه. در سالهای دهه شصت که ما دانشجوی زمین شناسی بودیم، آزمایشگاه کانی شناسی را مرحوم دکتر زرعیان و در همان محل آزمایشگاه سنگ رسوبی را دکتر فریدون سحابی و آزمایشگاه رسوب شناسی را اول دکتر معتمد و سپس مرحوم دکتر اخروی و همزمان آقای عبدالحسین امینی - که بعدا دکترامینی شد و چند سال هم مسئول گروه زمین شناسی بود- می گرداندند.این آزمایشگاه در واقع یک اطاق در سوی غربی راهروی زیر زمین بود که در کنارش خانه سرایدار گروه - حسن رسولی و خانواده اش- قرار داشت. تقریبا روبروی این آزمایشگاه، آزمایشگاه مکانیک خاک دکتر مهرداد اسفندیاری بود. او در همین آزمایشگاه - که اتاق کوچکی بود - مجموعه جالبی از وسایل آزمایشگاه مکانیک خاک را گرد آورده بود و مکانیک خاک رابه ارزش سه واحد درس می دادو ما تنها جائی در ایران بودیم که مکانیک خاک سه واحدی در دوره لیسانس زمین شناسی داشتیم!. بقیه جاها دو واحدی بود!. به هر حال این هم برای خودش هیبتی بود که مرهون ایستادگی انسانی علاقه مند و زحمتکش به نام دکتر مهرداد اسفندیاری بود. او کسی بود - و هست - که اسرار داشت تا استاندارد کارش با بهترین دانشگاههای غربی برابری کند و به همین دلیل مدل کارش را مطابق با دانشگاه اوکلاهما قرارداده بود که خودش در آن فارغ التحصیل شده بود. اصلا این کار کردن با استاندارد بالا به نظرم یکی از دلایل مهم آموزش با کیفیت خوبی بود که من و نسل هم دوره ای های من در دوره لیسانس زمین شناسی دانشگاه تهران دیدیم. استادان ما فارغ التحصیل دانشگاههای غربی بودند - آمریکا، فرانسه، آلمان و انگلیس - و طبیعی بود که در کار خودشان همان استاندارد کاری که خود دیده بودند رعایت می کردند. این را می شد از سخت گیری و دقت نظر مرحوم دکتر زرعیان، نظم کاری دکتر سحابی و آزمایشگاه زمین شناسی اقتصادی - که البته دکتر بازرگانی در طبقه اول درست کرد-دید. دکتربازرگانی اصولا طوری کار می کرد که انگار همه ما قرار بود متخصص زمین شناسی اقتصادی بشویم!. خودش پرکاربود و توقع داشت همه مثل خودش پرکارباشند. او اولین کسی بود که برای بازدیدهای علمی ما متن گزارش تشریح وضعیت منطقه موردبازدید را پیشاپیش تهیه می کرد و در اختیار ما قرار میداد. اصلا هم کاری نداشت که بقیه چی کار می کنند! کار خودش رو می کرد. در مورد بازدیدهای زمین شناسی اقتصادی من و دوستان دیگر خاطرات جالبی داریم که خواهیم نوشت. به هر حال داشتم می گفتم که استاندارد تخصصی آزمایشگاههای ما خیلی بالا بود. این را بعدا فهمیدم که جاهای دیگر در ایران و بعدادر خارج از ایران در اروپا هم آزمایشگاههای دیگر گروههای مشابه را دیدم. البته آزمایشگاههای ما ایده آل نبود. ولی آن برنامه کاری که ما داشتیم در زمانی که در مملکت جنگ بود و در زمان بعد از بازگشائی دانشگاهها هم - پس از انقلاب فرهنگی - بودیم، ستودنی است.
مهدی زارع

Wednesday, September 07, 2005

 

خاطره روز اولی که به دانشکده علوم رفتم

اول مهر نزدیک است و من به یاد نوزده سال پیش که وارد دانشگاه شدم خاطره روز اول دانشگاه خودم را می نویسم
روز اولی که به دانشکده علو م و گروه زمین شناسی رفتیم یادم هست سال 65 یکی از اولین روزهای مهر ماه. یادم نیست دقیقا اول مهر بود یا نه . به هر حال روز خوبی بود. به شدت کنجکاو بودم و از خانه که در خیابان دردشت نارمک راه افتادم نا سر خیابان تهران نو که در اتوبوس نشستم هیجان عجیبی داشتم. به در دانشگاه تهران - همان سر در پنجاه تومنی! - که رسیدم فکر کردم که اگه یکی از نگهبانان از من بپرسه: آقا شما؟ - یعنی شما برای چی داری وارد می شی؟ - من لابد باید کارت دانشجوئیم را نشان بدم. به هر حال نگهبان که چیزی از من نپرسید. بعدا در دانشگاههای غربی که دیدم یک نکته برایم عجیب بود که آن دانشگاهها نگهبان دم در نداشتند . بعد از ورود به دانشگاه مسیر سر بالائی خیابان سمت شرقی را از کنار دانشکده هنرهای زیبا و ادبیات ادامه دادم تا به دانشکده علوم رسیدم . از قبل می دانستم گروه زمین شناسی کجاست. از بس که این رشته را دوست داشتم درتابستان چند با به دلیل کنجکاوی به داخل دانشکده آمده بودم و جای گروه را به خوبی می دانستم. .
داخل دانشکده سراغ کلاس زمین شناسی فیزیکی را گرفتم. دکتر ولی زاده آمد سر کلاس. بر حسب عادت و بر خلاف قد نسبتا بلندم رفتم نشستم کاملا جلو کلاس. تقریبا دکتر ولی زاده جلوی چشم من داشت تدریس می کرد! خوش آمد گفت و خودش را معرفی کرد: من نامم محمد ولی و نام خانوادگیم ولی زاده است. در س شما هم زمین شناسی فیزیکی است. بطور کلی علم زمین شناسی به دو شاخه تقسیم می شود. زمین شناسی فیزیکی و زمین شناسی تاریخی .... ایشان پیوسته ادامه داد و من هم بر حسب عاذتم که از دوران کودکی کسب کرده بودم، یکسره می نوشتم!.. این عادت به یادداشت کردن همه چیز باعث شد که تقریبا هر چه دکتر ولی زاده گفت من بنویسم. الان افسوس می خورم که آن یادداشتها رو ندارم. ای کاش بیشتر دقت می کردم و الان آونها را می تونستم دوباره پیدا کنم. خلاصه بعد از کلاس یک راست به کتابخانه رفتم. برایم بسیار جای شیک و تمیز و بزرگی بوده . هنوز هم این کتابخانه را از بسیاری از کتابخانه هائی که در اروپا و آمرکای شمالی بعدا دیدم زیبا تر و بعضا مجهز تر می دانم. به هر حال اونجا آقای عمرانی و . خانم محجوب و خانم عدالت - آنهائی که به یاد می آورم چون بیشترین محبت ها رو به من کردند - با روی باز پذیرای ما بودند.
کتابخانه دانشکده علوم تقریبا پاتوق دائمی من بود.
مهدی زارع

Tuesday, September 06, 2005

 

چندین دانشکده جدید در داخل دانشگاه تهران تشکیل می شود



آنطور که مطبوعات دیروز نقل کردند ظاهرا دانشگاه تهران از پنجاه دانشکده شکل خواهد گرفت. این فرمت جدید علی الظاهر به یک تغییر شکل ساختاری جهت استقلال گروههای آموزشی که به دانشکده تبدیل می شوند ، می انجامد. به هر حال در مورد زمین شناسی ما باید منتظر شکل گیری دانشکده زمین شناسی یا علوم زمین باشیم . سابقا فقط ذانشگاه شهید بهشتی دانشکده ای به نام علوم زمین مستقل از دانشکده علوم و البته مشتمل بر رشته جغرافیا داشته است. اخیرا نیز تا آنجا که من می دانم دانشگاه تبریز کاری کرده و دانشکده علوم زمین تشکیل داده است. به هر حال آن دانشکده ای که ما در حدود دو دهه پیش می رفتیم نامش دانشکده علوم بود! یک گروه زمین شناسی هم داشت که در طبقه دوم و سومش گروههای میکروبیولوژی و علوم گیاهی از گروه زیست شناسی جای داشتند.

Monday, September 05, 2005

 

دکتر سیروس زرعیان

سلام دوستان
اول از دکتر زارع عزیز بخاطر تاخیر در پیدا کردن و ارسال عکسها عذرمی خواهم.امیدوارم در اولین فرصت آنها را یافته و اسکن نمایم.دوم اینکه چون زارع از استاد مرحوم دکتر زرعیان یادی کرد لازم است من نیز با ذکر مطالبی یاد آن مرحوم را گرامی دارم.دکتر سیروس زرعیان بی تردید یکی از بزرگترین اساتید زمین شناسی کشور بود که تقریباٌ چندین نسل از زمین شناسان افتخار شاگردی ایشان را داشتند.من با اطمینان میگویم که استاد با علم و توانایی فوق العاده تدریس دروس یکی از کسانی بود که نقش بسزایی در علاقمند کردن دانشجویان به رشته زمین شناسی داشت و پلهایی که برخی از اساتید که نامشان را نمی برم در سر راه دانشجویان زمین شناسی با روشهای تدریس غلطشان خراب کرده بودنددوباره ساخت و شخصا باعث شد که چون منی که رفته رفته داشتم از هرچی زمین و زمین شناس است متنفر می شوم دوباره به راه راست هدایت شوم واتفاقا سنگ آذرین و دگرگونی را با نمره بسیار بالایی پاس کنم.استاد مردی بسیار محترم بود که این دانشگاه تهران قدر وی را ندانست و باعث شد که وی در سالهای آخر عمرش در دانشگاه آزاد تدریس نماید و من شاهد بودم که همین دانشگاه آزاد که ما فکر می کردیم فقط به پول و گرفتن شهریه فکر می کند برای استاد مجلس بزرگداشت گرفته و دانشجویانش با چه احترامی از دکتر یاد می کنند.حال برای حسن ختام خاطره ای از دکتر نقل می کنم در همان سفری که دکتر زارع یاد کرد در همدان ،ما در خوابگاه دانشگاه بودیم و دکتر در هتل بوعلی ،صبح هنگام قبل از بیدار شدن ،صدای دکتر را می شنیذیم که تک تک بچه ها را با اسم صدا می زد و خود در پشت در خوابگاه به انتظار می نشست که این دانشجویان که ساعت 8 صبح هنوز در خواب بودند برخاسته و هرگز به خود اجازه نمی داد با دانشجویان درشتی کند و صبر می کرد تا ا تنبل ها تک تک از خواب ناز بیدار شده و راهی فیلد شویم .استاد با صبر و حوصله در هر نقطه ای که لازم بود توقف می کرد و یادم است زمانی به رخنمون میکاشیست گارنت دار آلموقلاق(نمی دانم درست نوشته ام یا نه)رسیدیم و ما مثل کانی ندیده ها به دنباله گروناها حاصل از فرسایش رفته و چیزی حدود 1 ساعت استاد را در ماشین معطل کرده و خود به دنبال ثروتمند شدن رفته بودیم!!!!هیچ اعتراضی نکرد و حتی با جمله ای که هنوز پس از 20 سال در ذهنم است :هیچ چشمی این گونه عاشقانه به زمین خیره نشد.از ما استقبال کردوما چه سر کیف بودیم که با پیدا کردن 4 تا گارنت دیگه.....یادش بخیر و روحش شاد.
اسماعیل فرزانگان

Sunday, September 04, 2005

 

عکسهای دید و بازدیدهای فارغ التحصیلان دهه شصت







عکسهائی که می بینید، آنها که تاریخ دارند و کیفیتشان بهتر است مربوط به مهر ماه پارسال و آنها که تاریخ ندارند کیفیت خوبی نیز ندارند! با دوربین تلفن موبایل خودم پنج شنبه گذشته گرفته ام. عکسهای دیگر را نیز به تدریج روی این صفحه خواهیم گذاشت.
اون آقاهه هم که با تلفن یواشکی صحبت می کنه، همان اسماعیل فرزانگان خودمان است! ... بقیه عکسهای پنج شنبه را منتظرم آقای حاجی نوروزی یا خودش آپلود کنه یا برای من بفرسته تا این کار را انجام بدم
مهدی

 

دکتر زرعیان

سلام
اول اینکه این رفیق ما، احمد علی ساعتچی که یادداشت آخر دیروز را نوشته بود یادش رفته که اسم خودش را هم بنویسد.
دوم اینکه اسم از عزیزان از دست رفته آورده بود من یادم آمد که استاد دکتر اخروی نیز در پایان سال هشتاد به رحمت ایزدی پیوست، روحش شاد
اما در مورد مرحوم دکتر زرعیان – بنیان گذار سنگ شناسی در ایران- که فکر کنم چند نسل از زمینشناسان ایران خاطره داشته باشند و بیشترشان شاگرد او بوده اند. من یک خاطره از بازدیدی که همراه ایشان در اردی بهشت شصت و هشت رفتیم همدان می نویسم. به زودی عکس ایشان را هم روی همین صفحه در بازدیدهایمان قرارخواهیم داد.
در بازدیدی که رفته بودیم یکی از بچه ها سرما خورده بود. دکتر زرعیان به راننده دستور داد تا داخل شهر جلوی یک داروخانه به ایستد. بعد به من گفت: "آقا زارع" {دکتر همیشه اسمها را اینطوری دو بخشی و البته با لهجه غلیظ گیلکی تلفظ می کرد} برو به دکتر داروخانه بگو "دکتر" تو ماشین نشسته، و میگه چند تا قرص بده چون یک مریض داریم! (در واقع هم مریض و هم "دکتر" داخل ماشین بودند!!) من رفتم و در خواست کپسول آمپی سیلین کردم. البته مسئول داروخانه بهمن گفت که نمی شه و اینطوری قرص نمی دهیم!... من برگشتم و گفتم نمیشه. این بار دکتر زرعیان خودش آمد و به همان مسئل داروخانه گفت " آقا! من دکتر زرعیان استاد دانشگاه تهران هستم، این بچه های خودمو آوردم اینجا بازدید. یکی از این بچه ها مریض شده. یک چند تا قرص می خواهیم " این بار طرف قبول کرد. گفت باشه! چی بدم؟ من پشت سر دکتر زرعیان بودم و گفتم دکتر! بگین کپسول آمپی سیلین. خلاصه "دکتر" که تو ماشین نشسته بود، این بار به صورت حضوری موفق به گرفتن دارو برای دانشجویش شد! یادش به خیر

مهدی زارع

Saturday, September 03, 2005

 

یاد دوستان

با سلام
لازم است در آغاز این وبلاگ یادی ازدوستان و همدوره ای های از دست رفته مان که در طول تحصیل یا بعضاٌ بعد از فارغ التحصیلی این دنیا را وداع گفته اند،بکنیم.شهید بهروز دلاور ورودی 64 ،شهید ناصر وقری مقدم ورودی 64،مرحوم حمید اسکندر زاده ورودی 63 و مرحوم حریری ورودی 65،یاد استاد سیروس زرعیان نیز گرامی باد.برای شادی روح این بزرگواران فاتحه ای قرائت کنیم

 

سر در دانشگاه تهران

به سر در دانشگاه تهران زمان ما می گفتیم "درب پنچاه تومنی"! دلیلش هم این بود که عکس آن روی اسکناسهای
پنجاه تومنی طراحی شده بود. عکسی از دانشکده علوم و گروه زمین شناسی دم دست ندارم. اگه کسی داره برام بفرسته (Mehdi_zare_2002@yahoo.com)
روی وب سایت گروه زمین شناسی هم که رفتم دیدم آخرین بار که آپ دیت شده احتمالا سه سال پیش بوده است!!!.. به هر حال دنبال عکسهای جدید دانشکده و گروه بودم که به یاد بود , و برای تجدید خاطره روی همین صفحه بگذارم. ولی دیدم که در سایت دانشگاه تهران هم پیدا نمی شه
.

 

سلام به همه فارغ التحصیلهای زمین شناسی دانشگاه تهران

سلام بر همگی
من اسماعیل فرزانگان هستم .فارغ اتحصیل دانشکده علوم در سال 1368 ،همانطور که دوستم مهدی زارع در پست قبلی اشاره کرده این وبلاگ با هدف ایجاد محیطی راحت برای برقراری ارتباط بین بچه های قدیمی که در جاهای مختلف کار و زندگی می کنند تشکیل شده است .از همه کسانی که در سالهای دهه شصت در رشته زمین شناسی فارغ التحصیل شده اند می خواهیم که به جمع ما پیوسته و حتی در گردهمایی های سالیانه ما شرکت کنند .سعی خواهیم کرد در این وبلاگ از خاطرات سالهای تحصیل و دلمشغولی های فعلی ما گفته و عکسهای قدیمی و جدید مان را در وبلاگ قرار دهیم.در پایان پیروزی شیرین استقلال و مساوی دل انگیز پرسپولیس را به همه استقلالی ها تبریک می گویم.

Friday, September 02, 2005

 

لزوم گردآوردن یک بانک داده از فارغ التحصیلان زمین شناسی دانشکده علوم دانشگاه تهران

دیروز با آقای ساعتچی فارغ التحصیل سال 70 رشته زمین شناسی دانشکده علوم در مورد فارغ التحصیلان زمین شناسی دانشکده علوم صحبت می کردیم. قرار شد که اول بگردیم ببینیم چند نفر قابل دسترس هستند و بعد یک فهرست آماده کنیم. در این راه چند مشکل وجود دارد : اول اینکه بیشتر بچه ها سرشان خیلی شلوغ است و در موضوعات مختلف زمین شناسی مشغول کار حرفه ای هستند. از سوی دیگر بعضی از فارغ التحصیلان در رشته خود مشغول نیستند و به کار دیگری پرداخته اند و بعضی از بچه ها نیز در خارج از کشور مشغول کار و زندگی هستند و خلاصه معلوم نیست که دقیقا کجا هستند و به قول آقای ساعتچی گرفتاری های زندگی مانع است تا کسی وقت بگزارد و بقیه را پیدا کند!... البته از انصاف نگذریم همین جمع ده – دوازده نفره ما که به صورت سالانه در سه چهارسال اخیر دور هم جمع می شویم نیز به همت همین حضرت ساعتچی عزیز گردهم امده است!... –از او ممنونیم. به هر حال یکی از رسالت های این وبلاگ باید این باشد – از نظر من- که بقیه را که ما نمیدانیم کجا هستند پیدا کند و در تکمیل بانک داده های ما به عنوان مکان گردآوری اطلاعات عمل نماید. پیشنهاد من این است که هریک از دوستان که این صفحه راروی اینترنت دید بقیه را خبر کند. حال ما که خوره اینترنت هستیم فکر می کنیم که ملت بیست و چهارساعت پای اینترنت هستند!!!... ولی خلاصه آنها که می بینند می توانند کمک بسیاری کنند. در پایان هم از اینکه دوستان، آقایان، حضرات و .... را "بچه ها" ختاب کردم پوزش میطلبم! می خواهم در این وبلاگ زبانی صمیمی برقرار باشد. الغاب "دکتر" و "مهندس" و ... را هم به کار نمیبرم تا باز همان فضای هم دانشکده ای بودن برقرار شود.... و به جو صمیمی در این وب لاگ کمک کند. ضمنا می خواهم ازبچه های فعال در سالهای دیگر نیزدرخواست کنم به این وب لاگ بپیوندند و مربوط باشد به همه آنها که در گروه زمین شناسی دانشکده علوم درس خوانده اند. راستی اولین فارغ اتحصیلان زمین شناسی الان کجا هستند؟ اگر کسی از انها هم اخباری دارد، لطفا خبر کند.
ممنون! مهدی زارع 11/6/84

Thursday, September 01, 2005

 



سلام دوستان عزيز خوش آمديد
اين وبلاگ فارغ التحصيلان رشته زمين شناسی دانشکده علوم دانشگاه تهران است. ما اين وبلاگ را برای بيان نقطه نظرات و گردآوری خاطرات خود راه اندازی کرده ايم و البته می خواهيم اينجا محلی باشد تا هم دانشکده ه ای های قديمی همديگر را پیدا کنند و عکسهای قديمی را قرار دهند و از خاطرات قديم و دانشکده خود بگويند و .... و اينکه از حال خود همديگر را با خبر کنند. ما تا کنون به صورت دوره ای دور هم جمع می شديم و گپ می زديم و با داشتن اين وبلاگ فرصتی فراهم می شود تا از فضای سايبر استفاده کنيم و هر لحظه خواستيم همديگر را پيدا کنيم. ضمنا بعضی از دوستان در خارج از کشور هستند که ما به آنها دسترسی نداريم ولی می خواهيم از طريق اين وبلاگ آنها را پيدا کنيم.
من مهدی زارع هستم . ورودی سال ۶۵ دانشکده علوم و رشته زمين شناسی. رفقای و دوستان که اين صفحه را می بينند بقيه را خبر کنند تا همه به اين صفحه بپيونديم .
عکسهای فوق هم مربوط به مهر ماه هشتادو سه است که دور هم جمع شده بودیم. امروز هم که دهم شهریور باشد بعد از حدود یازده ماه دور هم جمع شذیم که البته بعضی از ذوستان نیامده بودند. به هر حال عکسهای جدید و قدیمی را به تدریج روی همین صفحه قرار میدهیم.

This page is powered by Blogger. Isn't yours?